سیره حضرت زهرا سلام الله علیها در مقام انسان کامل
بانویی که از حجیت دینی برخوردار بود
هرچه انسان در اتصاف به کمالات واجبالوجود قویتر باشد، به مبدأ واجبالوجود نزدیکتر و آثار وجودی او بیشتر است؛ چنانکه انسان کامل مجمع اسماء و صفات خداوند است. از منظر قرآن کریم منصب هدایتگری از آن انسانهای کاملی است که از عیوب اخلاقی و نفسانی مبرا بوده و از «ظلم» به معنای عام آن معصوم باشند. قول و فعل و تقریر چنین انسانی حجیت دینی داشته و او به اقتضای وظیفه دینی به امر اقامه دین و اجرای حدود و دفاع از حریم دین خدا میپردازد. حضرت زهرا (سلام الله علیها) مصداق بارز «تطهیر الهی» است که به دور از هرگونه تمایل فردی و با دو شیوه اقامه ادله و وصیت سیاسی، به حراست از دین و حمایت از وصی بلافصل رسول خدا پرداخته است و در همه اقوال و اعمال و تقریراتش، جانب دین را لحاظ نموده و خیرخواه امت بوده است؛ فلذا پیروی از سیره متعالی ایشان میتواند راهگشا و کارساز باشد.
تعریف انسان کامل
قرآن کریم در مـعرفی تـرکیب ذات انـسان میفرماید: «انا خلقنا الانسان من نطفه امشاج نبتلیه فجعلناه سمیعاً و بصیراً» (انـسان،۲). کـلمه امـشاج جمع کلمه «مشیج» به معنای مخلوط و ممزوج است (علامه طباطبایی، ۱۳۷۴: ج۲، ص۱۹۴). «امشاج» وصف نطفه اسـت؛ بـه ایـن جهت که استعدادهای اعضا و قوای انسان در آن مخلوط است و نطفه، ممزوجی است از الوان مختلفه و اشیاء مـؤتلفه و اضـداد متعادیه و اخلاط متباینه که هر یک را آثاری است. حب، بغض، طمع، قناعت، تـواضع و تـکبر، درگـیری عقل و شـهوت و… از آثار متعادیه در نطفه است (مغنیه، ۱۴۲۴ق: ج۷، ص۴۷۸). از همین روی انسان شایسته تکلیف است و خداوند او را در مـعرض آزمـایش و امتحان قرار میدهد: «انا هدیناه السبیل اِمّا شاکراً و اِمّا کفوراً» (انسان، ۳)؛ زیرا خـداوند در هـر دو حـال سپاس و ناسپاسی به او قدرت داده و راه را آشکار و دلایل را برایش اقامه فرموده است (طبرسی، ۱۳۷۲: ج۴، ص۴۰۸). انسان کامل، کمالش در تـعادل و تـوازن است؛ یعنی به سوی یک استعداد از میان استعدادهای فراوانش گرایش پیدا نـمیکند و اسـتعدادهای دیـگرش را مهمل و معطل نمیگذارد و همه را با هم رشد میدهد و در یک وضع متعادل و متوازن به سر مـیبرد و اسـاساً حـقیقت عدل بر توازن و هماهنگی است و هماهنگی در اینجا معنایش این است که در عـین ایـنکه همه استعدادهای انسان رشد میکند، رشدش، رشد هماهنگ است (مطهری، بیتا: ص۱۹) و مجد و عظمت هر چیز بـه حـسب کمال اوست و کمالی فوق کمال واجبالوجود بالذات متصور نیست و انسان که از جـمادات و حـیوانات اشرف است، هرچه در اتصاف به کمالات واجـبالوجود قـویتر بـاشد، در کمال از دیگر افراد انسان پیشتر و به مـبدأ واجـبالوجود نزدیکتر است و آثار وجودی او بیشتر است و چون انسان کامل مجمع اسماء و صفات واجـب تـعالی است، امجد و اعظم از دیگر افـراد انـسان است؛ زیـرا کـه اکـمل آنهاست.
مختصات انسان کامل
انسان کامل در منظر قرآن کریم، هـمچون سـراج منیر وظیفه هدایت بشر به سـوی «الله» را بـرعهده دارد: «و داعیاًَ الی الله بـاذنه و سـراجاً مـنیراً» (احزاب، ۴۶)؛ لذا قرآن کریم هـر جا نامی از امامت میبرد به دنبالش متعرض هدایت میشود؛ گویی که هدایت، تفسیر «امامت» اسـت: «وجـعلنا منهم ائمه یهدون بامرنا لَمّا صـبروا و کـانوا بـایاتنا یـوقنون» (سـجده، ۲۴). منظور از هدایت، هـدایتی اسـت که به «امر» خدا صورت میگیرد و «امر» خدا عبارت از ملکوت عالم است (یس، ۸۳-۸۲) که امام بـا آن امـر بـا خدای سبحان مواجه میشود و «امر» آن خلقتی اسـت کـه طـاهر و مـطهر از قـیود زمـان و مکان و خالی از تغییر و تبدیل باشد؛ یعنی امام هدایتکنندهای است که با امر ملکوتی در اختیار خود، هدایت میکند. براساس آیه ۲۴ سجده، صبر و یقین دو عامل نیل به مقام امـامتند و از آنجا که صبر به طور مطلق مطرح شده، حاکی از آن است که شایستگان مقام امامت در برابر تمامی صحنههایی که برای آزمایش آنها پیش میآید صبر میکنند؛ لذا قرآن کریم اختصاص مقام امـامت بـه حضرت ابراهیم (علیه السلام) را در ظهور تسلیم بیچون و چرای آن حضرت در برابر خداوند و صبر عظیم وی بر فرمان ذبح فرزند، اعلام میکند: «و اذا ابتلی ابراهیمَ ربُّه بکلمات فاَتمهنّ قال انّی جاعلک للناس اماماً…» (بقره،۱۲۴). بـراساس عـبارت «وکانوا بآیاتنا یوقنون» (سجده،۲۴) یقین، عامل دیگر در استحقاق دریافت مقام امامت است که طبق آیه «وکذلک نری ابراهیم ملکوت السموات و الارض و لیکون من المـوقنین» (انـعام، ۷۵) عبارت است از مکشوف شدن مـلکوت و بـاطن عالم. کوتاه سخن اینکه امام باید انسانی دارای یقین باشد، انسانی که عالم ملکوت برایش مکشوف باشد و کلماتی از خدای سبحان برایش محقق گشته باشد؛ لذا جـمله «یـهدون بامرنا» (سجده،۲۴) دلالتی روشـن دارد بـر اینکه آنچـه که امر هدایت متعلق به آن میشود، عبارتست از دلها و اعمالی که به فرمان دلهـا از اعضاء سر میزند. پس امام کسی است که باطن دلها و اعمال و حقیقت آن پیـش رویش حاضر اسـت (عـلامه طباطبائی، ۱۳۷۴: صص۴۱۰-۴۰۳). قرآن کریم این مقام را منحصر در افرادی میداند که ذاتاً پاک باشند و خود، راه را بدانند و محتاج به هدایت دیگران نباشند: «افمن یهدی الی الحق احقّ ان یُتّبع امّن لایهدی الّا ان یُهدی» (یونس، ۳۵). از ایـن آیـه استفاده مـیشود که امام باید از هر ضلالت و گناهی معصوم باشد و گرنه مهتدی به نفس نخواهد بود؛ بلکه محتاج بـه هدایت غیر میشود و چون امام محتاج به هدایت احدی نیست، مـعصوم اسـت. ایـن معنا را آیه «قال انی جاعلک للناس اماماً قال و من ذریتی قال لاینال عهدی الظالمین» (بقره،۱۲۴) تأیید مـیکند؛ زیـرا منظور از لفظ «ظالمین» مطلق هر کسی است که ظلمی از او صادر شود، هر چـند بـسیار کـوچک باشد؛ چه آن ظلم شرک باشد و چه معصیت، چه در همه عمر باشد و چه در ابتدا قـبل از توبه؛ هیچ یک از این افراد نمیتوانند امام باشند. پس امام تنها کسی اسـت که در تمامی عمر حـتی کـوچکترین ظلمی را مرتکب نشده باشد (همان: ج۱، صص۴۱۴-۴۱۰) آنچنان که ثامن الحجج (علیه السلام) در تبیین مقام امامت و ویژگیهای امام به آیه ۱۲۴ بقره استناد نموده و در ذیل عبارت «لاینال عهدی الظالمین» میفرمایند: «فابطلت هذه الایـه امامه کل ظالم الی یوم القیامه و صارت فی الصفوه… حتی ورثّها الله تعالی النبی فقال جل و تعالی: «ان اولی النـاس بابراهـیم للذین اتبـعوه و هـذا النبی…» (آل عمران، ۶۸) (کـلینی، ۱۳۸۳: ج۱، ص۱۹۹)؛ (این آیه امامت هر ظالمی را تا روز قـیامت بـاطل نموده و آن را مختص برگزیدگان میکند تا آنجا که خداوند آن را به پیامبر اسلام اعطا نموده و فرمود: «سزاوارترین مردم به ابراهیم کسانی هستند که از او تبعیت نمایند و این پیامبر است»). انسان کامل نـه تـنها از اعدل امزجه برخوردار است، بلکه از عیوب اخلاقی نفسانی نیز مبرّاست؛ زیرا این عیوب ناشی از نقص انسان و نقص علم است؛ در حالی که انسان کامل دارای علم لدنی است.
حضرت زهرا (سلام الله علیها) در قـرآن
عـقول و افهام در شناخت حضرت زهرا (سلام الله علیها) ناتوانند. از آنجا که انسان کامل مظهر جمیع اسماء و صفات الهی است، شـناخت و مـعرفی انسان کامل تنها برعهده خداوند و انسان کامل است؛ چنان که امام صـادق (عـلیهالسلام) در تفسیر سوره «قدر» جده معصومه خود را چـنین مـعرفی نـمودهاند: «اللیله فاطمه و القدر الله فمن عرف فاطمه حـق مـعرفتها فقد ادرک لیله القدر» (فرات کوفی، ۱۴۱۰ق: ج۱، ص۵۲۸)؛ (منظور از شب، فاطمه است و مراد از قدر، خـداوند اسـت. پس هر کس آنچنان که شـایسته اسـت فاطمه را بـشناسد، شـب قـدر را درک نموده است). در ادامه، وجه تـسمیه آن حـضرت به نام مبارک «فاطمه» را چنین بیان فرمودهاند: «و انها سمیت فاطمه لان الخلق فـطموا عـن معرفتها» (همان)؛ (و ایشان فاطمه نام گـرفتهاند؛ زیرا خلق از معرفت و شـناخت آن حـضرت عاجزند). براساس مبانی عقلی و نـقلی مـنازل سیر حُبّی وجود، در قوس نزول به «لیل» و «لیالی» تعبیر میشود؛ چنانکه در معارج ظـهور صـعودی، به «یوم» و «ایام» تعبیر مـیشود. انـسان کـامل معصوم در نشئه عـنصری بـه لحاظ مقام فؤادش و عـروجش و بـه لحاظ روح عرشیاش «یوم الله» است و به لحاظ عالم جسمانی و این سوییاش «لیله القدر» است و آشـنایی بـه مقام رفیع «لیله القدر»، پی بردن بـه عـظمت سعه وجـودی انـسان کـامل و شرح صدر اوست کـه حـامل و آخـذ قرآن است و لذا خلق از کنه معرفت بـه حضرت زهرا(سلام الله علیها) مـقطوعند (طباطبایی، ۱۳۸۶: صص۲۲۵-۲۲۴). بیان فـضائل و راهـیابی به کنه شخصیت بانوی نمونه اسـلام جـز بـا تـمسک بـه آیات و روایات مـیسور نـمیباشد؛ به عنوان نمونه حضرت زهرا(سلام الله علیها) به استناد روایات فراوانی که از فریقین وارد شده، یکی از اصحاب «کساء» اسـت کـه آیـه «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البـیت و یـطهرکم تـطهیرا» (احـزاب،۳۳) در شـأن آنـان نازل شده است. این روایات بسیار زیاد و بیش از هفتاد حدیث است که بیشتر آنها از طریق اهل سنت وارد شده که از امسلمه، عایشه، ابوسعید خدری، ابن عباس، علی(علیه السلام) و حـسن بن علی(علیه السلام) و تقریباً از چهل طریق نقل شده است و شیعه آن را از امیرالمومنین (علیه السلام)، امام سجاد (علیه السلام)، صادقین (علیه السلام)، امام رضا (علیه السلام)، امّ سلمه، ابوذر و دیگران و بیش از سی طریق نقل کرده است (علامه طباطبایی، ۱۳۷۴: ج۱۶، ص۴۶۵). در عرف قـرآن، عـبارت «اهل البیت» اسم خاص است که منظور از آن پنج تن هستند؛ یعنی رسول خدا (صلی الله علیه و اله)، علی، فاطمه و حسنین (علیهم السلام) و بر هیچ فرد دیگری اطلاق نمیشود (همان: ج۱۶، ص۴۶۶) آنچه که در تبیین آمـوزههای آیـه شریفه میتوان گفت این است که عبارات موجود در آیه با تأکید و تصریح، طهارت اهل بیت (علیه السلام) از جمله حضرت زهرا (سلام الله علیها) را از هرگونه رجس و پلیدی مطرح نـموده اسـت و این طهارت، طهارت خاصی اسـت کـه مفهوم آن از کلام نورانی امام صادق (علیه السلام) در ذیل آیه «و سقاهم ربهم شراباً طهورا» (انسان، ۲۱) قابل درک است. از آنجا که سبب نزول سوره انسان، حضرت علی (علیه السلام)، فاطمه و حـسنین (عـلیهم السلام) هستـند (بحرانی، ۱۴۱۶ق: ج۵، ص۵۴۶) طـهارتِ مـطرح شده در آیه، مربوط به آن حضرت است: امام صادق (علیه السلام) در تبیین این طهارت فرمودهاند: «یطهرهم عن کل شیء سوی الله…» (طبرسی، ۱۳۷۲: ج۱۰، ص۶۲۳) یعنی مراد از نوشاندن شراب طهور، اعطاء طهارتی خاص به آنان است کـه طـهارت از غیرخدا است.
حضرت زهرا از حجیت دینی برخوردار بود
حضرت زهـرا (سـلام الله عـلیها) اگـرچه در مـنصب امـامت، جانشین رسول الله (صلی الله علیه و اله) نبوده است، اما به جهت بهرهمندی از کمالات وجودی نظیر «تطهیر الهی» از ماسوی الله، از حجیت دینی برخوردار بوده و لذا قول و فعل و تقریر آن حضرت در شناخت حق و تمییز آن از باطل راهـگشا و کارساز خواهد بود. در تحلیل وقایع حیات آن حضرت، دو شیوه اصلی مواجهه آن حضرت با این وقایع عبارتند از: حضور فعال سیاسی در اجتماع و اقامه ادله منصوص و نیز وصیت سیاسی افشاگرانه و مـاندگار بـا هدف دفاع از حریم دین و حمایت از امام بر حق زمان و هدایت امت بر سبیل مستقیم الهی که مصداق آن تبعیت از وصی بلافصل رسولالله (صلی الله علیه و اله) است. لذا انگیزهها و اقدامات آن حضرت منبعث از عصمت باطنی اوسـت و در جـایگاه انسان کامل، با هدف انجام وظیفه هدایتگری، به روشنگری دینی و سیاسی پرداخته و با استناد به آیات و سخنان پیامبر (صلی الله علیه و اله) وظیفه ابلاغ پیام الهی را در قـالب مـوعظه حسنه مستدل، به انجام رسـاند و بـا همین هدف، تکفین و تدفین مخفیانه خویش را وصیت نمود تا در طول تاریخ نقش هدایتگری خود را به نحو احسن و اکمل ایفاء نماید، چرا که به فـرموده قـرآن کریم انسان کامل هـمواره داعـی الی الله است و همچون سراج منیر نور افشانی میکند (احزاب، ۴۶).
دل آرا نعمتی پیر علی