بيانات آيت الله العظمي هاشمي شاهرودي (ره)

ميلاد نبي اكرم اسلام(صلی الله علیه و آله) بزرگ ترين عيد بشريت است

بسم الله الرحمن الرحیم والصلاة و السلام علی البشیر النذیر و السراج المنیر سیدنا و مولانا ابی القاسم محمد و علی آله الطبیین الطاهرین

از طرف خودم مراتب تهنیت و تبریک را به مناسبت میلاد نبی اکرم به امام عصر و امت اسلامی تقدیم می دارم و از خدای سبحان درخواست می کنم که به برکت این میلاد مسعود و کرامت مولود عظیم، بر همه مسلمانان با پیروزی کامل اسلام بر کفر منت گذارد .این مناسبتهایی که با موالید انبیاء و ائمه علیهم السلام مربوط است چنین نیست که فقط جنبه جشن و شادمانی به یادبود آن مولود عظیم الشأن مراد باشد تا مردم دور هم جمع شده و آن مناسبت را یاد کنند و کامشان را شیرین کنند بلکه مراد از این مناسبتها و آنچه که در این موارد اهمیت بیشتری دارد آن است که این مناسبتها به مدارسی برای تربیت و تزکیه و یادگیری تبدیل شود تا در این مدارس، در اثر ارتباط گیری با آنچه تمثل و نمایاننده آن مناسبت است و با محتوای این گرامیداشت و یادبودی  که از شخصیت مطرح در آن مناسبت می شود و این محتوا عبارت است از آداب و ارزشهای اخلاقی و روشی که سلف صالح از علماء و بزرگان ما در نسل های پیشین با آن پرورش یافته اند، انسانهای صالح وشایسته ای در میانه این یادبودها تربیت گردند.

ميلاد پيامبر اكرم،عيد بشريت

میلاد نبی اکرم و این عید بزرگی که از مهمترین و عظیم ترین اعیاد مسلمین بلکه از بزرگترین اعیاد بشریت است این مناسبت نیز باید برای ما مدرسه ای باشد و فقط با صرف گرامیداشت آن با مجرد برپاکردن مجلس جشن و خوردن و پخش کردن شیرینی و تبریک و تهنیت گفتن، از آن نگذریم.برای چنین مناسبت بزرگی که ما امروز بیش از هر زمان دیگری به آن و بهره مندی از برکات این پیامبر بزرگ و هدایت آن نبی گرامی و نوری که آورده است و به آن بشارت داده، نیازمندیم تنها گرامیداشت کافی نیست بلکه باید از آن بهره برداری کرده و فرصت اینچنین مناسبتهایی را مغتنم بدانیم تا از هدایت و انوار این مولود مبارک توشه برگیریم مولود مبارکی که با ولادتش دوره جدیدی در حیات عالَم و حیات انسانی و تاریخ بشری آغاز گردید.  این حیات مبارکی که در چنین روزهایی آغاز گردیده است همان آخرین نقطه عطف در تاریخ انسان و آخرین مرحله از مراحل تاریخ آسمانی انسان است.طبیعی است که عظمت این مناسبت اجازه نمی دهد متعرض همه تفاصیل آن و آثار آن بر ما و وظایف ما در برابر این حادثه شویم پس باید بر یکی از جنبه های حیات پیامبر اعظم بسنده کرده و سایر جوانب آن را به فرصتهای دیگر واگذاریم.

قرآن کتاب جاودان و معجزه پایداری

قرآن همان کتاب جاودان و معجزه پایداری که این پیامبر بزرگ آورده است آنگاه که می خواهد پیامبر و نقشی که ایفا کرد و جمعیتی که بوجود آورد را توصیف کند در دو یا سه جمله خلاصه می کند و چه بسا امروز بیش از هر زمانی دیگری به بهره برداری و استفاده از این ابعاد و این اوصافی که در شخصیت پیامبر و شخصیت جامعه نبوی وجود داشته و پیامبر آن را بوجود آورده بود  و هم افزایی بر محور آن نیازمندیم. قرآن کریم در وصف پیامبر در آخر سوره فتح چنین می فرماید: مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سيماهُمْ في‏ وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى‏ عَلى‏ سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيماً ،این سوره آخر زندگی پیامبر نازل شد؛ بعد از آنکه بخش اساسی از مسئولیت رسالی خود را با فتح مکه به سرانجام رسانده بود و با فتح مکه رسالت و تجربه اسلامی به اوج شکوه و عظمت خود رسیده بود و اسلام توانسته بود با رهبری پیامبر مرکز اساسی استکبار جهانی در آن زمان در حجاز که در کفار قریش و مشرکین مکه متمثل بودند را در هم بکوبد. پس در آخر حیات مبارک پیامبر این سوره نازل شده و وضعیت جامعه ای که پیامبر بوجود آورده بود را برای ما به تصویر می کشد و برای آنها وصفهایی را بکار می برد و طبیعتا صفتهایی که در این آیه شریفه ذکر شده است متعدد و فراوان است که در عین رعایت ایجاز، به تشریح و توصیف دقیق اوصاف و مقومات اساسی جامعه نبوی می پردازد جامعه ای که نبی اکرم آن را تأسیس نمود و از آنجایی که ما مجال شرح همه این اوصاف را نداریم به برخي از آنها اشاره مي كنيم.

 

شدت با كفار

آیه شریفه می فرماید و الذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم. قرآن کریم برای آن جامعه اسلامی و جامعه نبوی که با تأسیس نبی اکرم ایجاد شده بود، اولین صفاتی را که ذکر می کند این است که آنها بر کفار شدید بوده اند. طبیعتا این اولین صفت و شاخصه ای که قرآن کریم برای این مؤمنین ذکر می کند بعد از ایمان به خداست که شرط اسلام است پس اولین صفت مؤمنین در این آیه پس از ایمان به خدا این است که اینها اشداء علی الکفار هستند یعنی در برابر کفر و استکبار و در تعامل با هر آنکه با جبهه کفر در ارتباط باشد می ایستند. این صفت با همه اختصاری که دارد معنای فراوانی نیز با خود دارد. مؤمن واقعی کسی که ایمان او در زندگیش منعکس باشد و اولین چیزی که از ایمان در زندگی مؤمن منعکس می گردد نفی و انکار حقیقی کفر است پس انسان، مؤمن حقیقی نیست مگر آنکه در برابر کفر و کافران شدید باشد و مقصود از شدت و نفی و انکار عمیق و شدید کفر و کفار این نیست که فقط کلمه لا اله الا الله بگوید بلکه باید کفر و اهل کفر را انکار کرده و با آنان شدید باشد و این باید در مسیر زندگی انسان مؤمن در هر جایی و در هر سطحی از زندگی چه حوزه نظری و چه حوزه فکری و فرهنگی و اجتماعی او  منعکس شده و سایه افکند یعنی باید در تعامل با کفار شدت عمل داشته باشد و از کفار و مشکرین اجتناب کند و همه سنت های آنها و هر آنچه به سنت ها و سلوکشان و فرهنگ و تمدنشان مربوط است را کنار بگذارد. در میدان فعالیت اجتماعی نیز در ایستادگی در برابر این کفار و جریانها کفر باید شدت داشته باشد. و در میدان عمل جهادی نیز هرگاه ایمان و یا اسلام مورد حملات و ضربات از لشگر کفر  قرار گیرد باید شدید باشند. شدت در برابر کفار عرض عریضی دارد و یک حالت نفسانی صرف نیست که قرآن به دنبال توصیف آن در انسان مؤمن یا جامعه نبوی باشد بلکه حالتی است که همه زندگی انسان مؤمن را در بر می گیرد و مایه پویایی حیات جامعه اسلامی و ایمانی است آنچنانکه می بینیم این جامعه ای که به خدا ایمان آورده است و مسیر نبوت و راه الهی را در زمین دنبال می کند در همه تحرکات و فعالیتهایش و وضعیت داخلی و روابط داخلی و خارجیش این صفت شدت و صلابت با کفار منعکس است که از مصادیق آن جهاد با کفار و انکار و رد استکبار است و از مصادیق دیگرش شدت و عدم مسامحه با مشکرین و لشگریان کفر و جریانهای وابسته به آنهاست.این صفت یعنی صفت شدت با کفار مجرد یک حالت نفسانی صرف مثل یک حالت فردی نیست که قرآن آن را توصیف کرده باشد بلکه این حالتی است که آثاری دارد و در زندگی هر فرد مسمان و هر جامعه اسلامی اگر بخواهد به خدای سبحان ایمان داشته باشد، نشان این صفت، منعکس است.

مهرباني با مومنان

صفت دومی که قرآن بعد از این وصف برای جامعه اسلامی ارائه می کند این است که می فرماید: رحماء بینهم و این وجه دوم از ایمان حقیقی است وجه اول برای انسان مؤمن این بود که او با کفار در هر زمینه و مجالی شدت و صلابت دارد و وجه دوم این است که انسان مؤمن با سایر مؤمنین مهربان و نرم خوست. انسان مؤمن باید مصداق این صفت باشد؛ رحماء بینهم  یعنی باید میان مؤمنین جز رحمت چیز دیگری نباشد و مقصود از رحمت اینجا مجرد تعارف و تشریفات و روابطی که به اصلاح ظاهرا رحمانی باشد، نیست و مقصود از رحمت تظاهر به رحمت نیست بلکه مقصود اینجا این است که هر مؤمنی باید نماد خیرخواهی و رحمت برای برادر مؤمنش باشد و انسان برای برادرش رحمت و خیر نمی شود مگر زمانی که حقیقتا قلبش را برای برادر مؤمنش باز کند و به جایی برسد که واقعا برادر مؤمنش را برادر احساس کند و چنان که برای خود کار می کند در خدمت او باشد این حالت حالت اعتماد مطلق به برادر و احساس یگانگی با اوست آنچنان که هر ضرر یا خطری به برادر متوجه شود به خود او رسیده است و هر درد که متوجه برادرش گردد متوجه او نیز شده است. در نتیجه مفهوم رحماء بینهم یعنی انسان باید نسبت به برادر مؤمن خود احساس رحمت و مودت داشته باشد و او را جزئی از نفس خود حس کند و آنچنانکه برای خود زحمت می کشد و دلسوزی می کند برای برادرش نیز مهربانی کند و خدمت نماید. این اصل متضمن همه این آثار و برکات فراوان و بزرگی است که ما باید آن را بر زندگی خود و هر فعالیت و تحرکی که داریم منطبق نماییم در هر عرصه ای چه سیاسی و چه اقتصادی و چه فرهنگی و فکری و یا اجتماعی. باید حس کنیم ما با سایر برادران مؤمنمان یک سلول واحد را تشکیل می دهیم .والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *